تخته سیاه
1- جایی خواندم که ابن سینا گفته است : « دانایی ما ، دانش ما ، به اندازه شعاع دایره است و جهل و نادانی ما به اندازه مسلحت همان دایره . هر چه شعاع دانایی بیشتر شود ، مساحت جهل هم بیشتر می شود »
2- در هفته ای که گذشت بیش ازخواندن کتاب ، مشغول خواندن مجله بوده ام و به نظر می رسد که این روال ادامه پیدا کند . با توقیف "هم میهن" ، "شهروند" به صورت هفته گی منتشر می شود و با توجه به انتشار شماره جدید "آیین" و "مدرسه" طبیعی است که حجم مجله های خواندنی به یک باره افزایش یابد .
3- شماره ششم "شهروند" پرونده ای درباره راه سوم دارد . در این پرونده می توان نسبتا با سیاست های تونی بلر و مارگارت تاچر اشنا شد واین برای من که هم زمان مشغول خواندن خاطرات خانم تاچر هستم ، بی شک جالب است .
4- اما شماره هفتم "شهروند" پرونده ای درباره میر حسین موسوی دارد و در لفافه از اختلاف نظرهای او و رئیس جمهور وقت سخن می گوید که البته به نظر می رسد تا الان ادامه دارد .
5- و اما کتاب . بالاخره " سنت و مدرنیته " دکتر زیبا کلام را تمام کردم . کتاب فوق العاده ای است که دلایل به سرانجام نرسیدن اصلاحات در ایران را بررسی می کند . البته اصلاحات زمان قاجار و به خصوص مشروطه را و نه این اصلاحات خودمان را !
6- و "روی ماه خداوند را ببوس" از مصطفی مستور . این دومین کتابی است که از او می خوانم . نویسنده ای که عشق را زیبا به قلم می آویزد . هیچی نگویم بهتر است و مثل همیشه گوشه هایی از ان را بنویسم : « گفت بخاری را خاموش کن و قرص ت رو بخور. گفتم هوا سرده ، بخاری رو خاموش نمی کنم اما تو فقط یک کلمه، فقط یک کلمه به من بگو که دوست م داری اون وقت اگه بخواهی صد تا قرص هم می خورم.اون قدر قرص خواب آور می خورم که تا صد سال دیگه ، تا هزار سال دیگه هم بیدار نشم . می دونی چی گفت ؟ گفت برو گم شو . گفت می خوام سر به تن ت نباشه »
7- ویا « کاش ما یکی بودیم ، یک نفر دوتایی »